اگر از من سؤال کنید که مهمترین وقایع تاریخ مردم ایران در دهههای اخیر
- تا آنجائی که به سرنوشت خلق و آزادی در ایران مربوط میشود چیست، من
بدون تردید جواب میدهم:
اولاً، نجات جان مسعود در نتیجه یک مبارزه بینالمللی به رهبری شهید کاظم رجوی؛ یادش بهخیر باد.
اولاً، نجات جان مسعود در نتیجه یک مبارزه بینالمللی به رهبری شهید کاظم رجوی؛ یادش بهخیر باد.
ثانیاً، آزادی مسعود از زندان در 30 دی ماه سال1357.
این پاسخ، به هیچوجه ناشی از این واقعیت که من و همه مجاهدین، عاشق مسعود هستیم نیست، بلکه این موضوع را من مسئولانه و بهدلیل درک روشنی که از مباره با دو دیکتاتوری در بالاترین سطوح مسئولیت در سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت در زندان و بیرون زندان، در خارج و داخل کشور بهدست آوردهام میگویم و میتوانم ادعا کنم که این دستآورد، برای من علمالیقین است و مایلم که در ثبت شدن این حقیقت در تاریخ نبرد خلقها و خلق خودمان به سهم خودم نقش داشته باشم.
من فکر میکنم امروز، حتی بسیاری از کسانیکه سازمان مجاهدین خلق ایران و مقاومت مردم ایران را از نزدیک نمیشناسند، اما از دور وقایعی که در میهنمان میگذرد را نظاره میکنند، در جایگاه والای مسعود در امر رهبری مقاومت مردم ایران برای آزادی بهخصوص در سرفصلها و سرپیچهای مربوط به حرکت مردمان به پیش تردید ندارند. با این حال، من مایلم نکاتی را بگویم و وقایعی را ذکر کنم که خودم شخصاً شاهد آن بودم و تجربه شخصی خودم است.
این پاسخ، به هیچوجه ناشی از این واقعیت که من و همه مجاهدین، عاشق مسعود هستیم نیست، بلکه این موضوع را من مسئولانه و بهدلیل درک روشنی که از مباره با دو دیکتاتوری در بالاترین سطوح مسئولیت در سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت در زندان و بیرون زندان، در خارج و داخل کشور بهدست آوردهام میگویم و میتوانم ادعا کنم که این دستآورد، برای من علمالیقین است و مایلم که در ثبت شدن این حقیقت در تاریخ نبرد خلقها و خلق خودمان به سهم خودم نقش داشته باشم.
من فکر میکنم امروز، حتی بسیاری از کسانیکه سازمان مجاهدین خلق ایران و مقاومت مردم ایران را از نزدیک نمیشناسند، اما از دور وقایعی که در میهنمان میگذرد را نظاره میکنند، در جایگاه والای مسعود در امر رهبری مقاومت مردم ایران برای آزادی بهخصوص در سرفصلها و سرپیچهای مربوط به حرکت مردمان به پیش تردید ندارند. با این حال، من مایلم نکاتی را بگویم و وقایعی را ذکر کنم که خودم شخصاً شاهد آن بودم و تجربه شخصی خودم است.
بهصورت خلاصه، این واقعیت در مورد مسعود، چیزی غیر از بروز عالیترین
سطح از کیفیت رهبری کردن، بهخصوص در سرفصلها و سرپیچهای تاریخچه سازمان
مجاهدین، شورای ملی مقاومت و نبرد مردم ایران برای حاکمیت آزادی و دموکراسی
در میهن اسیرمان ایران نیست.
مسعود، عالیترین توان را در تشخیص تضاد و مشکل اصلی تأکید میکنم، تشخیص تضاد و مشکل اصلی و ارائه عالیترین راهحل ممکن برای آن تضاد، در رهبری مبارزه مردم ایران برای آزادیخواهی دارد. این واقعیت، خودش را در جای جای تاریخچه سازمان ما و شورای ملی مقاومت و همینطور نبرد خلقمان برای آزادی نه یک بار و دو بار، بلکه بارها و بارها نشان داده است. هر چند که تشریح این موضوع در این فرصت شاید مشکل باشد، اما فکر میکنم که ناتوانیهای من و ما در توصیف و تشریح این امر راجع به مسعود و پاسخ به سؤالی که در جستجویش هستم و هستیم را مولا علی بهدلیل اینکه خودش عالیترین تراز را در رهبری در تاریخ بشریت ثبت کرده در خطبه 86 که به بیان صفت رهبری شایسته برای مردم مینشیند پاسخ میدهد. من وقتی این خطبه را میخوانم، احساس میکنم علی (ع) سیمای مسعود را ترسیم میکند.
مسعود، عالیترین توان را در تشخیص تضاد و مشکل اصلی تأکید میکنم، تشخیص تضاد و مشکل اصلی و ارائه عالیترین راهحل ممکن برای آن تضاد، در رهبری مبارزه مردم ایران برای آزادیخواهی دارد. این واقعیت، خودش را در جای جای تاریخچه سازمان ما و شورای ملی مقاومت و همینطور نبرد خلقمان برای آزادی نه یک بار و دو بار، بلکه بارها و بارها نشان داده است. هر چند که تشریح این موضوع در این فرصت شاید مشکل باشد، اما فکر میکنم که ناتوانیهای من و ما در توصیف و تشریح این امر راجع به مسعود و پاسخ به سؤالی که در جستجویش هستم و هستیم را مولا علی بهدلیل اینکه خودش عالیترین تراز را در رهبری در تاریخ بشریت ثبت کرده در خطبه 86 که به بیان صفت رهبری شایسته برای مردم مینشیند پاسخ میدهد. من وقتی این خطبه را میخوانم، احساس میکنم علی (ع) سیمای مسعود را ترسیم میکند.
آری، در مسعود، تقوای رهائیبخش بهمعنای حرکت نکردن با سمت خودبخودی
باد در درون سازمان و در بیرون سازمان و در صحنه نبرد سیاسی، یک صفت بارز و
عالی است و در عینحال، مایه گذاشتن از شخص خودش و متقابلاً بهصورت مطلق
پرداخت نکردن از اصول، بارزترین ویژگی و خصوصیت در مسعود است. این خصوصیت
است که او را قادر میکند سختترین تصمیمها را بگیرد؛ قیمت این تصمیمها
را هم همیشه، ابتدا از خودش داده و نتایج و منافع آن، نصیب سازمان مجاهدین
خلق ایران، شورای ملی مقاومت و مردم ایران شده است. همانطور که گفتم، این
تصمیمگیریها درعینحال، سهمگینترین فداها را از مسعود طلبیده و میطلبد و
بالاترین فشارها را روی شخص او وارد کرده است. اینجا، لازم میدانم
یادآوری کنم که تمامی این صفات، در عینحال در شخصی است که برخوردار از
انسانیت و عواطف سرشار انسانی در عالیترین سطح آن است. شاید بتوانم با یک
مثال، این منظور را خوب برسانم.
در آغاز حاکمیت خمینی که او هنوز دستش به خون مردم آلوده نشده بود، وقتی
ما در مرکزیت سازمان برای تصمیمگیریها، مینشستیم و صحبت میکردیم، مسعود
حتی خیر و سعادت خمینی را میخواست و میگفت آروزیم این است که خمینی
بتواند جای خودش را در تاریخ مردم ما بهعنوان یک پدر و کسی که مورد احترام
بوده حفظ کند و خیر دنیا و آخرت را داشته باشد؛ اما متأسفانه خمینی
نخواست. بیدلیل نبود که ما در نامههایمان، خمینی را پدر خطاب میکردیم.
ما میخواستیم که با ملت ایران، اینچنین رفتار کند؛ ولی متأسفانه خمینی
خواست که دیو و خونخوار و جلاد مردم ایران باشد.
درباره نقش مسعود در سرفصلها و سرپیچها، من یک نگاه خیلی گذرا به دوران شاه میکنم. من از نزدیک شاهد بودم که مسعود، دو بار بهطور روشن، سازمان را و البته به تبع آن با توجه به جایگاه سازمان مجاهدین مبارزه مردم ایران را از سر پیچ بسیار خطرناک و حائلی عبور داد.
درباره نقش مسعود در سرفصلها و سرپیچها، من یک نگاه خیلی گذرا به دوران شاه میکنم. من از نزدیک شاهد بودم که مسعود، دو بار بهطور روشن، سازمان را و البته به تبع آن با توجه به جایگاه سازمان مجاهدین مبارزه مردم ایران را از سر پیچ بسیار خطرناک و حائلی عبور داد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر